سفارش تبلیغ
صبا ویژن


کلبه ی عشق

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود تو دهکده عشق ما خبر از عاشقی نبود تا که یه روز محبت دیوونگی و عشق توی باغچه ای از گل رز شروع به بازی میکنن.دیوونگی چشماشو میبنده محبت و عشق هر کدومشون میرن یه گوشه ای پنهون میشن دیوونگی اول میره سراغ محبت و اونو پیدا میکنه بعد با هم میرن سراغ عشق محبت به دیوونگی میگه عشق پشت گل رز دیوونگی میره سراغ گل رز انگشتشو فرو میکنه تو گلبرگای گل رز چند لحظه بعد میبینه از گلبرگای گل رز خون میاد با محبت میره جلو شاخه ای از گل رز و میزنه کنار بله درست حدس زدین عشق پشت گل رز بود و انگشت دیوونگی چشماشو کور کرده بود و بعد از اون دیوونگی با محبت تا آخر عمر پیش عشق موندن.


نوشته شده در سه شنبه 90/4/14| ساعت 9:15 عصر| توسط سمیرا| نظرات ( ) |

<      1   2   3      

قالب وبلاگ :: :: کدهای جاوا



مال ای اس - جراحی بینی - دست نویس | راکت - تعمیرگاه خودرو - رادیو - ماه موزیک